می خوام امشب باردگرکاغذی راسیاه کنم
میخواهم امشب درددلی تازه اغاز کنم
می خواهم امشب نویسم شعردیگر
وندارن قصه دیارغربت بازگوکنم
امشب قصه سیاه کاغذسفیدم وای
که من باز سفیدی کاغذراتباه می کنم
من بانوشتن باسرودن مثل همیشه
راه ورسم خوب زیستن راپیدامی کنم
من درمیان بیت های هرشعرم
بوی ازانسانیّت رابه خداتمنامی کنم
چشم دل را باز کن تاببینی
من زروی صدق نیّت خداخدامی کنم
من که تمام عمرسوختم به پای تو
اماچه کنم که فکرمیکنی دارم جفامیکنم
من تادم اخربرای خوشبختی تو
روی سجاده دلم دست به دعامیکنم
همه دراشتباهندکه من دارم خود نمای میکنم
نازنینم توبگوکه من چهامیکنم
هرچه دلت میخواداسم این شعربگذار
ولی بزاربگم من بخدادارم وفامیکنم
این شعرازخانم مریم شجاعی است
نظرات شما عزیزان: